ما در ۲۱ سال گذشته از دوران خاتمی ( جامعه مدنی )، دوران احمدی نژاد ( ضد اصلاحات، ضد غرب، انرزی هسته ای حق مسلم ماست، قطعنامه ها ... )
و دوران روحانی ( برگشت به اصلاحات، برجام .. . ) گذشتیم.
پیش از ان هم «جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان» و دوران خودکفایی و دوران قدرت و زوال «آرشیتکت اقتصادی ایران» آقای رفسنجانی گذشتیم.
۴۰ سال گذشته، همه ما خاطرات تلخ و بد و تلخ تری داریم. یادتان می آید که قرار بود
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر
بار دگر روزگار چون شکر آید ؟
وزیر خارجه قبلی آمریکا رِکس تیلرسون یک صحبت جالبی کرد او گفت :
"Is this going to be the way it is for the rest of our lives and our children’s lives and our grandchildren’s lives? We’ve never had that conversation.”
آیا این وضع ( نبود رابطه بین آمریکا و ایران ) قرار است برای بقیه زندگی ما و زندگی فرزندان ما و نوادگان ما ادامه داشته باشد ؟ ما هیچ وقت در این باره گفتگو نکردیم.
پرسش من هم همین هست ؟ آیا این وضع قرار است تا آخر عمر ما و اخر عمر بچه های و بچه های بچه های ما ادامه پیدا کند ؟
آیا هیچ لحظه ای، روزی سالی نخواهد رسید که ما بگوییم نه ! نه دیگر بس است ! دیگر از زیر دست بودن و فقیر بودن و جهان سومی بودن و افتخار به گذشته و اقسوس به حال و نا امیدی نسبت به آینده خسته شده ایم.
آیا نباید در زندگی یک ملت و یک کشور که روزگاری یک ابر قدرت اقتصادی، صنعتی و فرهنگی و هنری بوده، یک روزی برسد که به جای زیستن برای یک لقمه نان، به زیستن در جایگاه شایسته خود بیاندیشد ؟
و دوران روحانی ( برگشت به اصلاحات، برجام .. . ) گذشتیم.
پیش از ان هم «جنگ جنگ تا رفع فتنه در جهان» و دوران خودکفایی و دوران قدرت و زوال «آرشیتکت اقتصادی ایران» آقای رفسنجانی گذشتیم.
۴۰ سال گذشته، همه ما خاطرات تلخ و بد و تلخ تری داریم. یادتان می آید که قرار بود
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر
بار دگر روزگار چون شکر آید ؟
وزیر خارجه قبلی آمریکا رِکس تیلرسون یک صحبت جالبی کرد او گفت :
"Is this going to be the way it is for the rest of our lives and our children’s lives and our grandchildren’s lives? We’ve never had that conversation.”
آیا این وضع ( نبود رابطه بین آمریکا و ایران ) قرار است برای بقیه زندگی ما و زندگی فرزندان ما و نوادگان ما ادامه داشته باشد ؟ ما هیچ وقت در این باره گفتگو نکردیم.
پرسش من هم همین هست ؟ آیا این وضع قرار است تا آخر عمر ما و اخر عمر بچه های و بچه های بچه های ما ادامه پیدا کند ؟
آیا هیچ لحظه ای، روزی سالی نخواهد رسید که ما بگوییم نه ! نه دیگر بس است ! دیگر از زیر دست بودن و فقیر بودن و جهان سومی بودن و افتخار به گذشته و اقسوس به حال و نا امیدی نسبت به آینده خسته شده ایم.
آیا نباید در زندگی یک ملت و یک کشور که روزگاری یک ابر قدرت اقتصادی، صنعتی و فرهنگی و هنری بوده، یک روزی برسد که به جای زیستن برای یک لقمه نان، به زیستن در جایگاه شایسته خود بیاندیشد ؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر