سه‌شنبه، مهر ۱۴، ۱۳۹۴

بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم

بعد از ماجراهای سال ۱۳۵۷ به نظر می رسد که وجدان گروهی جامعه ایران به این نتیجه رسید که دگرگونی در کادر سیاسی کشور، راه گشا نیست و دگرگونی واقعی باید در اندیشه انسانها صورت بگیرد، و این جمله میلیون ها بار در مهمانی های شب جمعه ها و گپ زدن های تو صف ها و تاکسی ها گفته شد و می شود که :«اول باید فرهنگ مردم درست بشه»
این نویسنده پیش از سفر به جاهای دیگر دنیا و خواندن درباره ملل و کشورهای دیگر متمایل به همین نظر بودم ولی بعد از اینکه با تاریخ و اوضاع کشورهای دیگر آشنا شدم، دلایل بسیار دیدم مبنی بر این که می شود پیشرفت اقتصادی، صنعتی ، مالی و دانشی داشت پیش از اینکه همه مردم ثروتمند و دانشمند و فرهنگ مند بشوند.
البته به نظر می رسد که این عقیده خلاف نظر نود درصد مردم ایران است همان طور که به نظر می رسد نود درصد مردم ایران بر این باور هستند که زبان پارسی معرَب شده مان (ف ارسی) مشکلی ندارد و نیازی به نوآوری نیست و چند ده هزار واژه عارسی و فَرَبی  (فارسی و عربی)
که قانون های چندینه کردنشان (جمع بستنشان) هم با هم سازگاری ندارد می توانند به خوبی از پس لشکر یک میلیونی و رو به افزایش واژه های انگلیسی بربیایند.

به هر حال و به هر روی مشکل فرهنگی مردم ایران در حال حل شدن است این را می شود در هر گوشه ای و در هر کوی و برزنی دید.

از کسانی که محکوم به اعدام شده اتد و در پای دار بخشیده می شوند تا جنبش آزادیهای یواشکی، تا هزاران سازمان مردم نهاد (NGO) تا تقدیر هایی که از انسان های نیکوکار می شود، تا کارهای دلیرانه ای که زنان برای گرفتن حق خود می کنند، تا گفتگوهایی که درباره تلاش برای جلوگیری از ستم به هم میهنان افغانی می شود تا جنبش ها و کارزارهایی که برا پاکیزه کردن محیط زیست صورت می گیرد تا تب پژوهش و مقاله نویسی و دکترا گرفتن و کتاب نویسی و کتاب خوانی می شود تا
کسانی (آتنا فرقدانی) که برای گرقتن حق کودکان کار به زندان می روند.
تا زنانی که برای گرفتن حق رفتن به ورزشگاه به زندان می روند تا ... هزاران نمونه دیگر.

مردم به راه افتاده اند که فرهنگ ایرانی را بهتر کنند ،مردم کوچه و بازار، نه روشنفکرها و هموندان فرهنگستان ایران ی استادان دانشگاه
مردم ! کاش بودم و من هم نقشی هرچند کوچک در این نوزایی و بالندگی فرهنگی ایران عزیز ایفا می کردم.

در هر صورت اگر در عقیده اول مجبور به بازنگری شده ام ، در عقیده دوم به نظر می رسد که حق با این نویسنده بوده ،  در واقع درآمدن ده ها واژه بیگانه و ناآشنای انگلیسی به زبان فارسی وضع زبانی را آشفته تر کرده و مردم هم انقدر که به قضیه فرهنگ رویکرد و توجه داشته اند به قضیه زبان بی توجهی کرده اند آنچه تا کنون دیده ام مرا متقاعد نکرده که واژه سازی و واژه آفرینی بی اهمیت است بلکه بیشتر باور من را بر اهمیت بنیادین واژه ها استوار تر کرده .

هیچ نظری موجود نیست:

درباره من

Read my notes here, you'll know all you need to know.