پیش از این گفته شد که عقیده این خلدون بر این بوده
که ایرانیان باستان فرهنگ دانش اندوزی استوار و ژرفی داشته اند تا بدانجا
که به عقیده این تاریخدان و فیلسوف عرب و مسلمان دانشهای یونانیان از ایران
به آن ها رسیده است[1]. زمانی که با باریک بینی به تاریخ می نگریم
درمیابیم که عقیده گسترده امروزی که یونانیان را آغازگر همه دانشها می
دانند ، در روزگارهای پیشین و در زمان هایی که هنوز سرزمین های باختری از
خاورزمین پیشی چندانی نگرفته بودند خیلی رایج نبوده است.
برای نمونه پلینی ، یک فیلسوف رومی که در قرن نخست پس از میلاد می زیسته ، در کتاب خود به شاخه ای از دانش اشاره می کند که در زبان لاتین به آن ماجیک(magic) می گوید. معنای واژه ماجیک که از «مغ» فارسی آمده ، جادوگری و شعبده بازی است و در زمان رواج مسیحیت آن را دانشی شیطانی تصور می کرده اند . با کمی اندیشه به این نتیجه می رسیم که به احتمال زیاد ماجیک مجموعه ای از دانش و فنآوری بوده که دانشمند را توانا به انجام کارهایی می کرده که دیگران از آن ناتوان بوده اند و در نتیجه آن را شیطانی و جادوگری می خوانده اند به هر صورت پلینی در کتاب خود میگوید
«و نخستین کسی را که از این دانش بهره مند بود هوشدانا (Ostanes استانوس ) یک ایرانی بود که همراه با سپاه خشایار به یونان آمد و همو بود که شوق فراگرفتن این دانش را در دل یونانیان انداخت , به دنبال آن دموکریت ، پیتاگور (فیثاغورث) ،امپدوکل و پتولمی (بطلمیوس) برای فراگرفتن این دانش از دریاها گذشتند»[2] در جای دیگر می خوانیم که هوشدانه (اُستانوس) در ممفیس در مصر باستان استاد دموکریت بوده است. دست کم در دو جا به این نکته اشاره شده است.نخست از یک یک کشیش یونانی به نام ساینِس آمده که در یکی از نامه های خود اشاره می کند که دموکریت شاگرد هوشدانا بوده [3]
و همچنین تاتیان یک کشیش آشوری در کتاب خود به نام «سخنی برای یونانیان»(letter to the greeks) دموکریت را شاگرد هوشدانه مغ زرتشتی دانسته[3] در جای دیگر و از منبعی کاملن متفاوت می خوانیم که یکی از کشیش های مصری به نام پِبِک (Pebechius) در نامه ای که به یکی از مغان پارسی به نام اُزرام می نویسد به او می گوید که کتابهای هوشدانا را در یکی از معبد های مصر یافته است و چون این کتاب ها به زبان پارسی نوشته شده است از اودر فهم این کتاب ها کمک می خواهد [4] در اینجا می بینیم که هم منابع عربی و هم رومی و هم مصری از دانش های ایرانیان و از این که این دانشها در زمان خشایار و بعد از آن در زمان اسکندر به یونان رفته یاد کرده اند به این ها باید گواهی ابو سهل نوبختی از خاندان دانشمند و اخترشناس نوبختی و پایه گذار بیت الحکمه در زمان هارون الرشید عباسی، نیز افزود که به هارون خاطرنشان می کند که دانشهای یونانیان سرآغاز خود را در ایران داشته اند و از آن جا در زمان اسکندر و پس از حمله او به ایران و دست یافتن او به دانشهای ایرانیان به یونان راه یافته اند[5]
تاریخ پیدایش دانشمندان یونانی نیز با این نظریه همخوانی دارد چرا که تقریبا همه دانشمندان یونانی و به ویژه مهمترین آن ها، دموکریت ، ارسطو (ارستاتالیس ) ، پتولمی (بطلمیوس) و سقراط همه آن ها پس از سفر خشایارشا به صحنه آمده اند و تاریخ یونان پیش از آمدن ایرانیان به یونان در زمان خشایار ، نشانی از دانشمندان به نام جز پیتاگور (فیثاغورث) ندارد . در باره پیتاگور باید گفت که قضیه ای که به نام پیتاگور مشهور است سالها در مصر شناخته شده بوده و مصری ها به کمک این قضیه گونیا می ساخته اند و در معماری شگرف خود از آن بهره می برده اند همچنان در گلنوشته پلیمپتون 322 که ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح و نزدیک به هزار سال پیش از پیتاگور نوشته شده است ما جدولی از اعداد پیتاگوری و نسبت های مثلثاتی پیدا می کنیم. (در این باره یک گوگل ساده Plimpton 322 آگاهی های لازم را به خواننده کنجکاو خواهد داد)
بسیاری در گزارش های فوق شک کرده اند و گفته اند که یک شخص ویژه با همان نام و نشانی که در این گزارش ها آمده به دلیل های گوناگون نمیتواند وجود داشته باشد [6] مقصود ما این نیست که این گزارش ها با همین دقت درست بوده بلکه این گزارش ها نشان می دهد که دانش های ایرانیان نقطه آغاز یونانیان بوده. از جنبه منطقی و تاریخی هم هیچ قومی نبوده که بدون کمک پیشینیان خود به پیشرفت رسیده باشد. این ادعا که یونانیان بدون کمک ایرانیان ، بابلیان و مصریان که بیشتر از 2000 سال پیش از یونان باستان دارای تمدن پیشرفته و دستاوردهای برجسته بودند ادعاییست که جانبدارانه و تهی از عدالت و بیطرفی اندیشمندانه هست
برای نمونه پلینی ، یک فیلسوف رومی که در قرن نخست پس از میلاد می زیسته ، در کتاب خود به شاخه ای از دانش اشاره می کند که در زبان لاتین به آن ماجیک(magic) می گوید. معنای واژه ماجیک که از «مغ» فارسی آمده ، جادوگری و شعبده بازی است و در زمان رواج مسیحیت آن را دانشی شیطانی تصور می کرده اند . با کمی اندیشه به این نتیجه می رسیم که به احتمال زیاد ماجیک مجموعه ای از دانش و فنآوری بوده که دانشمند را توانا به انجام کارهایی می کرده که دیگران از آن ناتوان بوده اند و در نتیجه آن را شیطانی و جادوگری می خوانده اند به هر صورت پلینی در کتاب خود میگوید
«و نخستین کسی را که از این دانش بهره مند بود هوشدانا (Ostanes استانوس ) یک ایرانی بود که همراه با سپاه خشایار به یونان آمد و همو بود که شوق فراگرفتن این دانش را در دل یونانیان انداخت , به دنبال آن دموکریت ، پیتاگور (فیثاغورث) ،امپدوکل و پتولمی (بطلمیوس) برای فراگرفتن این دانش از دریاها گذشتند»[2] در جای دیگر می خوانیم که هوشدانه (اُستانوس) در ممفیس در مصر باستان استاد دموکریت بوده است. دست کم در دو جا به این نکته اشاره شده است.نخست از یک یک کشیش یونانی به نام ساینِس آمده که در یکی از نامه های خود اشاره می کند که دموکریت شاگرد هوشدانا بوده [3]
و همچنین تاتیان یک کشیش آشوری در کتاب خود به نام «سخنی برای یونانیان»(letter to the greeks) دموکریت را شاگرد هوشدانه مغ زرتشتی دانسته[3] در جای دیگر و از منبعی کاملن متفاوت می خوانیم که یکی از کشیش های مصری به نام پِبِک (Pebechius) در نامه ای که به یکی از مغان پارسی به نام اُزرام می نویسد به او می گوید که کتابهای هوشدانا را در یکی از معبد های مصر یافته است و چون این کتاب ها به زبان پارسی نوشته شده است از اودر فهم این کتاب ها کمک می خواهد [4] در اینجا می بینیم که هم منابع عربی و هم رومی و هم مصری از دانش های ایرانیان و از این که این دانشها در زمان خشایار و بعد از آن در زمان اسکندر به یونان رفته یاد کرده اند به این ها باید گواهی ابو سهل نوبختی از خاندان دانشمند و اخترشناس نوبختی و پایه گذار بیت الحکمه در زمان هارون الرشید عباسی، نیز افزود که به هارون خاطرنشان می کند که دانشهای یونانیان سرآغاز خود را در ایران داشته اند و از آن جا در زمان اسکندر و پس از حمله او به ایران و دست یافتن او به دانشهای ایرانیان به یونان راه یافته اند[5]
تاریخ پیدایش دانشمندان یونانی نیز با این نظریه همخوانی دارد چرا که تقریبا همه دانشمندان یونانی و به ویژه مهمترین آن ها، دموکریت ، ارسطو (ارستاتالیس ) ، پتولمی (بطلمیوس) و سقراط همه آن ها پس از سفر خشایارشا به صحنه آمده اند و تاریخ یونان پیش از آمدن ایرانیان به یونان در زمان خشایار ، نشانی از دانشمندان به نام جز پیتاگور (فیثاغورث) ندارد . در باره پیتاگور باید گفت که قضیه ای که به نام پیتاگور مشهور است سالها در مصر شناخته شده بوده و مصری ها به کمک این قضیه گونیا می ساخته اند و در معماری شگرف خود از آن بهره می برده اند همچنان در گلنوشته پلیمپتون 322 که ۱۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح و نزدیک به هزار سال پیش از پیتاگور نوشته شده است ما جدولی از اعداد پیتاگوری و نسبت های مثلثاتی پیدا می کنیم. (در این باره یک گوگل ساده Plimpton 322 آگاهی های لازم را به خواننده کنجکاو خواهد داد)
بسیاری در گزارش های فوق شک کرده اند و گفته اند که یک شخص ویژه با همان نام و نشانی که در این گزارش ها آمده به دلیل های گوناگون نمیتواند وجود داشته باشد [6] مقصود ما این نیست که این گزارش ها با همین دقت درست بوده بلکه این گزارش ها نشان می دهد که دانش های ایرانیان نقطه آغاز یونانیان بوده. از جنبه منطقی و تاریخی هم هیچ قومی نبوده که بدون کمک پیشینیان خود به پیشرفت رسیده باشد. این ادعا که یونانیان بدون کمک ایرانیان ، بابلیان و مصریان که بیشتر از 2000 سال پیش از یونان باستان دارای تمدن پیشرفته و دستاوردهای برجسته بودند ادعاییست که جانبدارانه و تهی از عدالت و بیطرفی اندیشمندانه هست
[1]
Al-Moghadameh, Ibn Khaldun, Translated from Arabic by Franz Rosenthal, Edited by N. J. Dawood, Princeton University Press, 1967, ISBN 0691099464, p 373.
[2]
Pliny the Elder, The Natural History
[3]
Tatian's Address To The Greeks, Kessinger Publishing, Jun 1,
2004
- 48
pp 19
[4]
Greek Thought, Arabic Culture, Dimitri Gutas, Routlege
[5]
Cambridge Manuscripts, osrom's letter
[6]
The Arabic Hermes: From Pagan Sage to Prophet of Science
By Kevin Van Bladel page 50
Al-Moghadameh, Ibn Khaldun, Translated from Arabic by Franz Rosenthal, Edited by N. J. Dawood, Princeton University Press, 1967, ISBN 0691099464, p 373.
[2]
Pliny the Elder, The Natural History
[3]
Tatian's Address To The Greeks, Kessinger Publishing, Jun 1,
2004
- 48
pp 19
[4]
Greek Thought, Arabic Culture, Dimitri Gutas, Routlege
[5]
Cambridge Manuscripts, osrom's letter
[6]
The Arabic Hermes: From Pagan Sage to Prophet of Science
By Kevin Van Bladel page 50
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر