در شهر کسی عرضه یک سوت ندارد | ویران شود این شهر، دو من توت ندارد |
هر کس که به هر خانه در آید بتمرگد | این شهر تهی جز دل فرتوت ندارد |
فریاد ز نیویورک و کَلی و فلوریدا | اورلندو که آش رشته و شاتوت ندارد |
نه غلغله تهران و نه مهمانی شیراز | حتا خوشی یک شب بیروت ندارد |
گفتم که در این گوشه زر و سیم نبخشند | سوگند که این ناحیه یاقوت ندارد |
پروانه نشو شمع دلم را خبری نیست | این شعله ما طاقت یک فوت ندارد |
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر