چهارشنبه، مهر ۱۰، ۱۳۹۸

حکومت خرد و داد: درسهایی از فردوسی

اگر بیاییم و بیاندیشیم که ریشه مشکلات ما در چیست، گمان کنم دیری نخواهد گذشت که به این نتیجه خواهیم رسید که مشکل ما در مدیریت کلان است و مشکل مدیرت کلان ما در نبود دو عامل اصلی موفقیت در اداره هر گروه و جامعه ای است. 
خرد و داد

فردوسی به اهمیت خرد پی برد و در ستایش خرد داد سخن داد:
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وزویت غمیست
وزویت فزونی وزویت کمیست
خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار از برخورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
 دلش گردد از کردهٔ خویش ریش

از نظر این نویسنده نیمی از مشکلات مملکت در بیخردی است. 
اما برای اینکه خردگرایی حکمفرما شود باید به تعریف درستی از آن رسید، خرد را نمی توان تنها در دانشگاه ها جستجو کرد، خرد با هوش تفاوت دارد، خرد با دانش هم تفاوت دارد، ما باید سازوکار درستی برای تشخیص خردمند از بی خرد بیابیم و سازمانها و نهادهایی را بنیانگذاری کنیم که خردگرایی را ماموریت خود قرار می دهند و آن را پرورش می دهند. 
ادبیات ما پر از نمونه های خردگرایی است، گلستان سعدی و شاهنامه فردوسی و مثنوی مولوی انباشته از نمونه های خردمندی و خردگرایی است از واکاوی اندیشمندانه این ادبیات میتوان به شاخص های خردمندی و ویژگیهای خردگرایی رسید. 

پایه دیگر برقراری داد است. فردوسی در پادشاهی اردشیر می فرماید:

اگر کشور آباد داری به داد
بمانی تو آباد وز داد شاد

و از زبان انوشیروان دادگر

اگر پادشه را بود پیشه داد
شود بی گمان هر کس از داد شاد

اگر شاه با داد و بخشایش است
جهان پر زخوبی و آرایش است









در اینجا نیز باید دادگری و دادوری را شناخت و شناساند، دادوری را نیز باید پرورد و آموخت. دادوران را باید پاداش داد و بیدادگری را باید راند و جامعه را از بیدادگری پاکیزه کرد. 

دو پایه استوار پادشایی و فرمانروایی باید خرد و داد باشد.

هیچ نظری موجود نیست:

درباره من

Read my notes here, you'll know all you need to know.