یکشنبه، تیر ۲۸، ۱۳۹۴

ما و آنها

ما چه بخواهیم و چه نخواهیم در دنیایی زندگی می کنیم که در آن یک رقابت تنگاتنگ در جریان است. در واقع نه تنها یک رقابت که در هر سپهری و در هر زمینه ای رقابتی هست در هر مسابقه ای برندگانی و بازندگانی هستند. 
باید به یاد داشت که نه برنده بودن همیشگی است و نه بازنده بودن که گفته اند گهی پشت به زین و گهی زین به پشت. 

وقتی با کشوری یا منطقه ای روبرو میشویم که ازما در بعضی عرصه ها جلو افتاده، واکنش های گوناگونی میتواند رخ دهد.

یک - جا خوردگی
: در این جا ما یکه می خوریم و از این که آنها از ما پیشی گرفته اند، احساس پستی ناگهانی به ما دست می دهد

دو - انکار، دشمنی و کینه توزی
: گاهی اصل قضیه را انکار می کنیم، و از راه دشمنی و کینه توزی وارد می شویم احساس کوچکی ما، ما را از اندیشیدن و واقع نگری باز می دارد.

سه - ستایش بیش از اندازه:
  قلم فرسایی می کنیم که آنها چنین و چنانند.

چهار تقلید کورکورانه و سطحی:
در صدد آن بر می آییم که هر چه آن ها هستند، ما دست کم شبیه آن را درست کنیم
به این خیال که اگر شهرمان شبیه آن ها بشود یا لباس ما شبیه آنها بشود،یا زبان ما شبیه آن ها بشود مشکل را حل کرده ایم.

پنج - خودزنی و عیب جویی بیش از اندازه :
  در پی عیب جویی از خود بر می آییم، هر رفتاری را زیر ذره بین می گذاریم و می گوییم که این دلیل پسرفت ما و پیشرفت آنهاست، بی اینکه حتا ذره ای در درست و راستی و حقیقت این واکاوی به ظاهر اندیشمندانه و در واقع تهی و پوچ شک کنیم

شش - ناامیدی:
با دیدن پیشرفت های رقیب، به کلی از خود قطع امید می کنیم و به زندگی بخور و نمیر راضی می شویم.

هفت - تقلید گام به گام :
شاید قدری بیشتر اندیشه و مطالعه کنیم، و با آگاهی از مسیر آنها، سیصد سال به عقب بر گردیم، و تلاش کنیم که مسیر آنها را از سیصد سال پیش به اینطرف گام به گام دنبال کنیم.


خواننده می تواند، با قدری اندیشیدن و بررسی پی ببرد، که هیچیک از واکنش های بالا مشکل فاصله میان ما و آنها را حل نمی کند، حتا اگر خود را وقف واکنش هفتم کنیم، اگر کار و تلاش ما ده برابر یا بیشتر آنها نباشد، این احتمال هست، که تا وقتی خودمان را به امروزِ آنها برسانیم، آنها در جایی باشند که هنوز فراسوی ماست.

تنها راه درست راهی است که در آینده می تواند این فاصله را از میان ببرد. نه تنها در واقعیت، بلکه در پندار هم.
چه بخش بزرگی از این عقب افتادگی در اندیشه ماست و ما نه تنها باید فاصله واقعی را از میان ببریم بلکه باید، آن شکافی که ما گمان می کنیم داریم و تبلیغات استادانه غرب به ما قبولانده نیز در اندیشه و پندار خود از میان ببریم.

در این راه، باید از گزافه گویی و راه گزافه رفتن خودداری کرد، چرا که گنجینه های ما بی کران نیستند، و زمانی که داریم بی نهایت نیست.

شاید برخی از هم میهنان ما، بیاندیشند که نیازی نیست که ما با غرب پیشرفته رقابت کنیم بدبختانه تجربه تاریخی ما نشان می دهد ما گریزی از این مهم نداریم. غرب روی همکاری و خوش رفتاری ندارد و خود را در رقابت با همه دنیا می بیند، در راه بدست گرفتن همه چیز است، «رکورد» می سازد و «رکورد» می شکند، برتری خودش را و حتا نابرتری خودش را به رخ می کشد، فروتنی و همدردی را نمی شناسد، در حالیکه هر چیزی که در غرب ساخته می شود، مالکی دارد که اصرار می ورزد بر این که به او پولی داده شود ما صدها سال است که اندوخته ها و آموخته های خود را به رایگان به دنیا داده ایم. حتا سپهرهای آسمانی را از آن خود می داند، بر ماه پرچم می زند و به دنبال گشایش سپهرهای بهرام و ناهید است.  در برابر یک چنین مهمان ناخوانده ای که برای هر چیزی یک «نام» دارد و هر چیز پیش پا افتاده ای را «ملک» و «دارایی» و قابل خرید و فروش می داند، باید چه کرد؟ 

داروهای آنها نام های «خارجی» و حفاظت شده با پیمان های فراکشوری دارند، و داروهای ما در هر عطاری در کیسه ها تل انبار شده اند، زعفران را شما می توانید در کیسه بخرید ولی همان زعفران در اسپانیا و انگلیسی چنان در بطریهای شیشه ای می رود که انگار اکسیر جوانی است و از آسمان آمده، در برابر یک چنین شیادی گسترده ای، چگونه باید از خود و داشته های خود محافظت کنیم؟

غرب با پول و با گرفتن و داشتن شوخی ندارد، غرب به سی سال و صد سال آینده نگاه می کند، اگر با کسی روبرو بودید که حد و مرز می شناخت می گفتید که باشد بگذار آنها سهم خودشان را داشته باشند، ولی آنها تمام دنیا را سهم خودشان می دانند و اگر ما به فکر «سهم خودمان» نباشیم ،بزودی هیچ نخواهیم داشت.

رقابت ما برای نمره گرفتن نیست، برای «ماندن» هست، اگر خودمان را بصورت همتای غرب در نیاوریم و اگر غرب آغاز به ضعیف شدن و افول نکند (چیزی که نمی شود روی آن حساب کرد) بزودی نابودی شهرآیین و تمدن ما، نابودی فرهنگ ما و اندیشه ما و راه زندگی ما و روش نگرش ما به دنیا و نابودی حرفی که ما برای زدن در دنیا داریم و داشته ایم، تضمین خواهد شد.

ما یک بار در برابر «عرب» کوتاه آمدیم ، نتیجه این شد که معماری ما، شد معماری اسلامی، دانشمندان ایرانی، شدند دانشمندان اسلامی، نام های ایرانی ما شدند، نامهای عربی و اسلامی و از بیخ شناسار و هویت ما به عنوان یک کشور و یک ملت از میان رفت و سرمایه های ما به نام دیگری سند خورد.

گفته می شود که دانش به دنیا تعلق دارد، و فرقی نمی کند که چه کسی کشف می کند. سخنی سخت نیک است که در باور به آن، ما ایرانیان به گونه دردناکی تنها هستیم. تقریبن هیچ کس به این گونه عمل نمی کند، همه در پی چسباندن یک پیشرفت به خود و کشور خود و زبان خود و نژاد خود هستند (1)

در این شرایط ما چاره ای نداریم غیر از این که در مهمانی دنیا به گونه ای استوار و مصمم شرکت کنیم، و سهم خودمان را از دنیا بگیریم وگرنه کلاهمان بر باد می رود.

در این باره باز هم در همین جا سخنانی را خواهیم آورد.

-----------------------------------------------------------------------------------------------
(1) نمونه این رفتار را می توانید در نحوه پوشش خبری کشف های بزرگ و جایزه نوبل ببنیند، در یک جایی به کسانی که کشفی در زمینه «گرافین» کرده بودند، جایزه نوبل داده شد. این دانشمندان در روسیه زاده شده بودند ، و در کشور اروپایی الف درس خوانده بودند و در دانشگاه ب کار خود را انجام داده بودند که در کشور اروپایی جیم قرار داشت. روزنامه های روسی آنها را دو دانشمند روسی خواندند، روزنامه های کشور جیم، آنها را از کشور خود قلمداد کردند، شهر و کشور و دانشگاه آنها هم، همه آنها را به خود چسباندند، یک نفر نگفت دو انسان از نژاد انسانی ، کشفی برای بشریت کردند. همه از بالا تا پایین در پی پیدا کردن یک راه بودند که آنها را به خود نسبت بدهند. 


هیچ نظری موجود نیست:

درباره من

Read my notes here, you'll know all you need to know.