سه‌شنبه، مرداد ۲۱، ۱۳۹۹

پدر

 پدر یعنی دویدن توی باران

سراسیمه کمک جستن ز یاران

پدر یعنی سحرگه تا دل شب

دوان بودن به مکتب یا به مطب

پدر یعنی که گاهی خوار گردی

گهی از بخت بد بیمار گردی

پدر یعنی که از دست خلایق

گهی دادی زنی گه بانگ هق هق

پدر یعنی که چشمانت به در شد

که فرزنت چرا هی در بدر شد

پدر یعنی غم فرزند خوردن

بغل کردن دویدن دل سپردن

پدر یعنی دم در بار دیگر

بخواهی تو ببینی بار آخر

پدر یعنی تنی پر درد و خسته

پدر یعنی پسر دل را شکسته 

پدر یعنی به جان خود خریدن

غم نامردی فرزند دیدن

پدر یعنی نصیحت گفتن و پند

 دریغ از پیروی از سوی فرزند

پدر یعنی سرافرازی برایش

به دل بسپردن آن شعر هایش

پدر یعنی پسر دلشاد باشد

اگر چه سهم تو فریاد باشد 

پدر یعنی گلی را پروریدن

گلابش را به دیگر کاسه دیدن

پدر یعنی غم فرزند خوردن

پدر یعنی شبی بیگانه مردن

هیچ نظری موجود نیست:

درباره من

Read my notes here, you'll know all you need to know.